خدایا صدایت می کنم...
خدای من...ای مهربان ستودنی....
ای کسی که تنها پناه دل رنجیده ام هستی...صدایت می کنم...
صدایت میکنم چون میدانم از شنیدن حرفهای تکراری ام خسته نمیشوی ،
چون می دانم حتی اگر تنهاترین تنهایان شوم باز کسی را دارم که به فریاد
دلم برسد...آری من تورا دارم...
ای خدای من مثل همیشه حرف زدن باتو اشک را راهی چشمانم می کند.
تورا قسم به خداییت مگذار این اشک ها بیهوده بریزند......بگذار تا می توانم
توراصدا کنم.حتی اگر روزی از من و اشک هایم خسته شدی من باز هم بر در
خانه ات می آیم و دستم را به سوی تو دراز می کنم و فریاد میزنم:
خدایااااااااااااا،من بنده ی توام...
تورا به روزی یاد آور میشوم که مرا به این دنیا فرستادی و از روح خود در من
دمیدی...مرا امر کردی که بندگی نکنم جز برای تو...و اکنون این منم که
عاشقانه می پرستمت...با اینکه میدانم بنده ی خوبی نبودم.خدایا چه کنم؟
شرمسارم...
اما تو بخشنده باش...