یاس خوشبو

دیوانگی وعشق

1391/5/23 22:46
نویسنده : مصی
775 بازدید
اشتراک گذاری

زمان های قديم٬ وقتی هنوز راه بشر به زمين باز نشده بود. فضيلت ها

و تباهی ها دور هم جمع شده بودند.

 

 

ذکاوت گفت بياييد بازی کنيم. مثل قايم باشک!

ديوانگی فرياد زد: آره قبوله من چشم می زارم!

چون کسی نمی خواست دنبال ديوانگی بگردد٬‌ همه قبول کردند.

ديوانگی چشم هايش را بست و شروع به شمردن کرد: يک٬ ... دو٬ ... سه٬ ... !

همه به دنبال جايی بودند که قايم بشوند.

نظافت خودش را به شاخ ماه آويزان کرد.

خيانت خودش را داخل انبوهی از زباله ها مخفی کرد.

اصالت به ميان ابر ها رفت.

هوس به مرکز زمين راه افتاد.

دروغ که می گفت به اعماق کوير خواهد رفت٬ به اعماق دريا رفت.

طعم داخل يک سيب سرخ قرار گرفت.

حسادت هم رفت داخل يک چاه عميق.

آرام آرام همه قايم شده بودند و

ديوانگی همچنان می شمرد: هفتادو سه٬ هفتادو چهار٬ ...

اما عشق هنوز معطل بود و نمی دانست به کجا برود.

تعجبی هم ندارد. قايم کردن عشق خيلی سخت است.

ديوانگی داشت به عدد ۱۰۰ نزديک می شد٬ که عشق رفت وسط يک

دسته گل رز آرام نشست.

ديوانگی فرياد زد: دارم ميام. دارم ميام ...

همان اول کار تنبلی را ديد. تنبلی اصلا تلاش نکرده بود تا قايم شود.

بعد هم نظافت را يافت. خلاصه نوبت به ديگران رسيد. اما از عشق

خبری نبود.

ديوانگی ديگر خسته شده بود که حسادت حسوديش گرفت و آرام در

گوش او گفت: عشق در آن سوی گل رز مخفی شده است.

ديوانگی با هيجان زيادی يک شاخه گل از درخت کند و آن را با تمام

قدرت داخل گل های رز فرو برد.

صدای ناله ای بلند شد.

عشق از داخل شاخه ها بيرون آمد٬ دست هايش را جلوی صورتش

گرفته بود و از بين انگشتانش خون می ريخت.

شاخهء درخت٬ چشمان عشق را کور کرده بود.

ديوانگی که خيلی ترسيده بود با شرمندگی گفت

حالا من چی کار کنم؟ چگونه می توانم جبران کنم؟

عشق جواب داد: مهم نيست دوست من٬ تو ديگه نميتونی کاری

بکنی٬ فقط ازت خواهش می کنم از اين به بعد يار من باش.

همه جا همراهم باش تا راه را گم نکنم.

و از همان روز تا هميشه عشق و ديوانگی همراه يکديگر به احساس

تمام آدم های عاشق سرک می کشند ...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (13)

❤مامان آزی❤
26 مرداد 91 15:14
___________________--------
_________________.-'.....&.....'-.
________________\.................../
_______________:.....o.....o........;
______________(.........(_............)
_______________:.....................:
________________/......__........\
_________________`-._____.-'شاد باشي مهربون
___________________\`"""`'/
__________________\......,...../
_________________\_|\/\/\/..__/
________________(___|\/\/\//.___)
__________________|_______|آرزومند آرزوهــــاي قشنگت
___________________)_ |_ (__
________________(_____|_____)
............ *•~-.¸,.-~* آپ کردم *•~-.¸,.-~*...........


شاهده
28 مرداد 91 13:43
مصی جانم ممنونم از دل مهربونت...انشالله شما هم زودی به حاجت دلت برسی فدات شم...چی بگم از این ماه عزیز که همشو از دست دادم...التماس دعا عزیزم عید بر شما هم مبارک باشه
مامان کوثر
30 مرداد 91 15:51
عزیزم هروقت میخوای واسه کسی نظر بدی باید این آدرس رو از خودت براش بگذاری http://yasjooon.niniweblog.com/ اشتباه نکن اینجوری خیلی ها که بهشون سر میزنی نمیتونن بیان پیشت
مامان کوثر
30 مرداد 91 15:52
خصوصی گذاشتم رمز رو برات
مامان ظریفه
30 مرداد 91 15:53
سلام وبلاگ قشنگی دارین.

میشه خواهش کنم به آیلین من رای بدین تو این مسابقه برنده شه؟

http://koodakeman91.niniweblog.com/post203.php

توی نظرات بگین آیلین شماره 9

زحمتی نداره یه لحظه رای بدین دیگه....

باید آدرس وبلاگ یا سایتتونو حتما بزارین تا رایتونو بپزیرن

امروز آخرین فرصتشه

[بوسه][بوسه][بوسه]


امیدوارم آیلین کوچولوبرنده بشه



من بااسم خاله مصی بهش رای دادم

مامان کوثر
30 مرداد 91 17:22
سلام عکس ها رو ندیدم بهش بگو به کدوم ایمل دادی بگو به این ایملم دوباره بفرسته pink-pen@live.com من وبلاگ دیگه ای ندارم با اسم وبلاگ صالح براش رای دادم
سپیده
31 مرداد 91 15:39
سلام. با تشکر از رای شما
دایی پسقلی
31 مرداد 91 21:31
ســــــــــــــــــــــــلام.....
خسته نباشین ..... عید گذشته شما مبارک باشه ... ببخشید که این یه هفته ی آخر ماه رمضون رو پیش مامان بابام بودم و هم پیش کوثر جونی .... اونجا هم اینترنت نداشتم و نمیشد که سر زد ... البته از خواهر گلتون جویای احوال شما بودم... ایشالله که کارهاتون هرچه زودتر رتق و فتق بشه و حل بشه همه چی و پای این فرشته آسمونی به خونه تون وا بشه ...... خوش باشید و سربلند و سالم.

ممنون ازلطف شما.امیدوارم شماهم به همه خواسته هاتون برسین

دايي پسقلي
1 شهریور 91 16:19
گیله مرد میگفت : تکبر شیطان رو از درگاه خداوند روند؛ و طمع انسان را، و حسد فرزند آدم را ... چه معامله و رفتاری با ما خواهد شد ؛ اگر در این دنیا : متکبر ، طمعکار ، حسود ، دروغگو ، ریاکار ، دنیادوست و ... باشیم . --------- خدایا پناه بر تو ...
دايي پسقلي
1 شهریور 91 16:26
همیشه نماز جماعت در ماه مبارک رمضان صفای دیگری داشته و داره.
بعد از پایان نماز و خوندن دعا . دستام رو کمی بالا بردم و گفتم: خدایا راحتی و آسایش رو در این دنیا نصیب ما کن ...
وقتی از مسجد بیرون اومدیم و به سمت خونه به راه افتادیم، گیله مرد رو کرد بهم و گفت : اجازه هست اگر ناراحت نمیشی چیزی بهت بگم ؟
گفتم : خواهش میکنم و بفرمایید.
گفت : در مورد آخرین دعایی که کردی باید به این نکته توجه کنیم که ما برای راحتی و آسایش به این دنیا نیومدیم . دنیای ما یک گذرگاهه نه یک آسایشگاه .... . دونده ها در طول مسابقه استراحت ندارند ، استراحت اونها بعد از پاره کردن بند پایان مسابقه ست و گرفتن جایزه و برای ما بعد از رهیدن از بند تن و مرگ .
چشمانت رو ببند و کودکیت رو به یاد بیار ...
راحتی رو در تمام شدن امتحانات ثلث آخر و در نهایت گرفتن دیپلم می دیدیم . تمام ثلث آخرها تمام شد و بالاخره دیپلم گرفتیم ولی ... راحت نشدیم .
راحتی رو در پایان خدمت سربازی میدیم . سربازی تموم شد ولی ... راحت نشدیم .
راحتی رو در پیدا کردن شغل میدیدیم ، شغل پیدا کردیم ولی باز هم راحت نشدیم.
با خودمون گفتیم : ازدواج کنیم راحت میشیم ، بچه مون دنیا بیاد راحت میشیم ، خونه دار بشیم راحت میشیم ، تحصیل بچه ها تموم بشه راحت میشیم ، سربازی بچه ها تموم بشه راحت میشیم ، بچه ها رو زن بدیم و شوهر بدیم راحت میشیم ... بازنشسته بشیم راحت میشیم ...
راحتی حلقه ی مفقوده ی همه ی عمرمون بود ...
ما راحتی رو پیدا نکردیم ، چون گمشده در این دنیا هم بود و هم نبود ...
راحتی مربوط به وقتیه که حساب پس دادی و کارنامه ات رو دادن دست راستت.
به گیله مرد میگم : پس دروغ نیست وقتی کسی فوت میکنه میگن: راحت شد.
گیله مرد لبخندی زد و گفت : اگر حساب کتاب اون دنیاییش پاک باشه بله باید گفت که راحت شد وگرنه اول ناراحتی ها شه ...
-----------------------------
راحتی بوته ی گلِ سرخِ زیبا و خوش بویی ست که، در آن دنیا شکوفا میشود ، باغچه ای پر از آرامش برایتان آرزومندم .

چقدر ساده وزیبا زندگی رو مرورکرده وبه حقیقت رسیده
دايي پسقلي
1 شهریور 91 16:29
گاهی دلم میخواد وقتی بغـــــض میكنم
خدا از آسمـــــون به زمین بیاد،
اشكـــــامو پـــــاك كنه،
دستمو بگيره و بگه:
اینجا آدما اذیتت میكنن؟!!
بیـــــا بریــــــم......


کاش میشد...
دايي پسقلي
1 شهریور 91 16:43
دوستان خدا کسانی هستند که وقتی مردم نادان به ظاهر دنیا مینگرند آنان پایان کار را در نظر می آورند. دوستان خدا از دنیا چیزی را در خود می کُشند که می ترسند آن چیز آنان را بکُشد و چیزی را رها می سازند که می دانند آن چیز آنان را رها خواهد کرد. می بینند که ارزش بهره مندی از دنیا اندک بودن آنست و بدست آوردنش همان از کف دادن آن می باشد. مردم نادان با آنچه دشمنند آنان با آن چیز دوستند و هر چه را که مردم دوست گیرند آنها آن را دشمن میدارند. بوجود دوستان خدا قرآن شناخته شد و با آن کتاب ـ مردم مومنانِ پاک را شناختند. به یاری آنان کتاب خدا جاودان گردیدند و به وجود آن کتاب آنان پایدار شدند. امیدی بالاتر از آرزویشان و ترسی بیشتر از بیمشان وجود ندارد. از فرمایشات مولای متقیان حضرت علی ( ع ):نهج البلاغه ـ کلمات قصار
شاهده
5 شهریور 91 5:38
سلاااام مصی جونمی خوبییییی؟؟؟ نی نی توو راهی خوبه؟؟؟ وای چقدر دوست دارم زودتر ببینمش...چند دفعه اومدم دیدم آپ نکردی گفتم حتما نیستی...چه خبرا؟؟؟



سلام گلم.ممنون که به فکرمی.راستش فعلا که خبری نشده .باورت نمیشه دل آدم روخون می کنن تاکه شاید یه نی نی بهمون بدن
خسته شدم ازدست این همه کاغذبازی که توی این کشور انجام میشه.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به یاس خوشبو می باشد