یاس خوشبو

بدون عنوان

نیا آن قدر نیا که دلم هر روز برای خودم تنگ‌تر و تنگ‌تر شود نیا و بگذار این پاییز هم بی ‌تو به سر شود ... ...
20 آذر 1391

برای خواهرم که ازمادوره ولی دلش پیش ماست

زینب جان دیشب که مجی می خواست بره به ابوالفضل گفتم بیاد ولباسش روبپوشه تاازشون عکس بگیرم تابرات بفرستم .مجتبی دیشب ساعت یازده رفت .ابوالفضل هم امروز ساعت ده رفت .خدانگهدارشون راستش وقتی میخواستم عکس بگیرم باخودم می گفتم وقتی زینب این عکس روببینه گریه میکنه ولی باور کن وقتی ازتوی دوربین بهشون نگاه میکردم یه لحظه اشکم در اومد. امیدوارم یه موقع بیاد که همه باخوشحالی دور هم جمع بشیم واز بودن درکنار هم لذت ببریم. ...
6 آذر 1391

آقام ابولفضل

شد سرا پا چشم زخم پیـــــــکرش             دید زهرا را به بالاے ســـــــرش با زبان حال مےگفتش بتـــــــول              مرحبا "عبـــــــاس جان" حجت قبـــــــول...   ...
2 آذر 1391

کاش

کاش می شد که از احساس گل یاس نوشت کاش می شد که غم باغچه را پنهان کرد. کاش می شد دل شعمدانی ها را پیش پیچک نشکست. کاش آدمها هم مثل گلها بودند عطرشان جاری بود روحشان مست نسیم دلشان صاف چو آئینه ی صبح چشمشان ژاله به هنگام وداع. کاش ... عاشق بودند, همه ی اهل زمین. کاش عاشق بودند... ...
26 آبان 1391

بدون عنوان

سه چیزرابا احتیاط بردار: قدم،قلم، قسم! سه چیزرا پاک نگه دار: جسم،لباس،خیال. ازسه چیزکار بگیر: عقل،همت، صبر! ازسه چیزخود را دورنگهدار: افسوس، فریاد، نفرین! سه چیزرا آلوده نکن: قلب، زبان، چشم! اما سه چیزرا هیچ گاه فراموش نکن : خدا،مرگ ودوست.     ...
21 آبان 1391

گل فروش

رفتم نشستم کنارش.... گفتم: برای چی نمیری گلات رو بفروشی؟ گفت:بفروشم که چی؟ تا هفته قبل میفروختم که با پولش آبجیمو ببرم دکتر. دیشب حالش بد شد و مُرد... بعد با گریه گفت:تو میخواستی گل بخری؟ گفتم:بخرم که چی؟ تا دیروز میخریدم برای عشقم ،امروز فهمیدم باید فراموشش کنم...! اشکاشو که پاک کرد, یه گل بهم داد و گفت: بگیر. باید از نو شروع کرد... تو بدون عشقت,من بدون خواهرم... و ای کاش این فقط یک قصه بود.   ...
21 آبان 1391

خدای من سلام

  خدای خوب من سلام.... سلام بر تو که مهربانی ..جاودانی وراز دلم را می دانی سلام بر تو که همه دم مونس تنهائی هستی .باعث امید زندگانیم ممنونم که به من امان دادی و امکان دادی شبی را در آرامش به صبح آورم ... پروردگار مهربانم..ای خوبترین خوبها... امروز را که دوشنبه است با یاد تو و مهربانی هایت آغاز می کنم روزی را شروع می کنم که می دانم همه نعمت هایت را بمن ارزانی خواهی کرد دست هدایتگرت مرا لمس خواهد کرد .همچون پدری که فرزندش را راه رفتن می آموزد. .همچون عاشقی که معشوق را در بر می گیرد سایه حضورت را حس می کنم پس لطفت را بر من و خانواده ام قرار ده الهی!درین روز....سلامتی ارزانی دار ..ارزو هایم را ...
8 آبان 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به یاس خوشبو می باشد